پیشینه روضه‌خوانی در ایران و خراسان | ذکر مصیبت در روضه‌های کهن صدور ۳۹۹۰ رأی توسط کمیسیون ماده ۱۰۰ مشهد در سه ماهه اول سال ۱۴۰۴ درخواست ساکنان محله پنج تن آل عبا مشهد: تهدید اراضی خاکی و خالی را به فرصت تبدیل کنید دعوت از نهادهای بین‌المللی برای محکومیت اقدامات رژیم صهیونی پیشرفت ۵۲ درصدی کمپ ورزشی شهدای شهرداری مشهد| پروژه تا بهمن‌ماه به بهره‌برداری خواهد رسید آلودگی دست از سر هوای مشهد برنداشت | ثبت بیستمین روز متوالی آلودگی (۱۶ تیر ۱۴۰۴) حضور ۵۰۰۰ زائر پیاده در مشهد برای عزاداری عاشورای حسینی هوای مشهد در وضعیت ناسالم قرار گرفت (۱۵ تیر ۱۴۰۴) استقرار ۶ جایگاه ارزاق عمومی و ۸ نانوایی سیار در اطراف حرم مطهر رضوی در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی خیمه سوزان در مشهد کجا بریم؟ تل‌آویو به دنبال جایگزینی برای فرودگاه بن‌گوریون هوای کلانشهر مشهد، همچنان «ناسالم» (۱۴ تیر ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: مشهدالرضا(ع) آماده میزبانی از عزاداران در تاسوعا و عاشورای حسینی است آماده‌باش ۱۰ هزار دستگاه تاکسی هم‌زمان با تاسوعا و عاشورای حسینی مشهد آماده میزبانی از عزاداران در تاسوعا و عاشورای حسینی است | خدمات شهری در آماده‌باش کامل افزایش سرویس‌دهی خط ۳ مترو مشهد در روز‌های تاسوعا و عاشورای حسینی (۱۴ و ۱۵ تیر ۱۴۰۴) ویدئو| تصاویر تکمیلی از لحظه تکان دهنده اصابت پرتابه های رژیم صهیونیستی در تجریش تهران افزایش ساعات ارائه خدمات در پارکینگ‌های مشهد در تاسوعا و عاشورای حسینی حجره‌های بازار رضا‌ (ع) مشهد همچنان میزبان یک پیشه تاریخی است | گل کاشتن روی مخمل‌های محرمی تمهیدات ترافیکی مشهد در روز‌های تاسوعا و عاشورای حسینی (۱۴ و ۱۵ تیر ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

پاسخ اعتراض به سرهنگ، گلوله بود | در مورد شهید محمدعلی حنایی از شهدای انقلاب مشهد

  • کد خبر: ۹۸۷۷۶
  • ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۲
پاسخ اعتراض به سرهنگ، گلوله بود | در مورد شهید محمدعلی حنایی از شهدای انقلاب مشهد
پیکر شهید محمدعلی حنایی، شبانه در آرامستان بهشت رضا (ع) به خاک سپرده شد.

 سعیده ساجدی نیا | شهرآرانیوز؛ صبح‌های دهه اول محرم سال۱۳۵۷ مراسم روضه‌ای در منزل آیت ا... قمی برگزار می‌شد. معمولا اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) نیز آنجا توزیع می‌شد. روز دوم محرم که مصادف بود با یکشنبه، ۱۲آذر۱۳۵۷، محمدعلی حنایی صبح در روضه منزل آیت ا... قمی شرکت کرد و ساعت ۱۰:۳۰ که مراسم عزاداری تمام شد، به منزل مادرش در همان نزدیکی رفت تا خودش را برای نمازجماعت ظهر حرم مطهر رضوی آماده کند.

هم زمان با پایان نمازجمعه، تظاهرات بزرگ ۱۲آذر۱۳۵۷ مشهد از حرم مطهر به طرف پنجراه پایین خیابان و سپس به سمت خیابان ۱۷ شهریور آغاز شد و در چهارراه دانش کنونی و پارک شهر پیشین، مردم با گروهی از نظامیان و تانک‌ها روبه رو شدند که راه را سد کرده بودند. بین آن‌ها و راهپیمایان درگیری سر گرفت و مردم شروع کردند به سردادن شعار‌های انقلابی. در این میان، سرهنگ معین طباطبایی، فرمانده نظامیان، دستور شلیک به سوی مردم را صادر کرد.

یکی از سربازان حاضر در آن درگیری، از تیراندازی به سمت مردم سر باز زد، اما سرهنگ طباطبایی با اسلحه اش او را به شهادت رساند. مشاهده این صحنه به روایت شاهدان عینی موجب ناراحتی محمدعلی حنایی شد، اما جواب اعتراض او هم گلوله بود. محمدعلی به کوچه‌های خیابان دانش شرقی پناه برد. با این حال، ماجرا به همین جا ختم نشد و دو گلوله دیگر از اسلحه ژ۳ به سرش شلیک شد و نام محمدعلی حنایی را برای همیشه در فهرست شهدای انقلابی مشهد ثبت کرد.

مردمی که در راهپیمایی حضور داشتند، با مشاهده صحنه شهادت شهیدحنایی بسیار برانگیخته شدند، به طوری که نظامیان و یگان زرهی که در چهارراه دانش حضور داشتند، به سرعت متواری شدند و مردم پیکر شهید را روی دست بلند کردند و با سردادن شعار راهی منزل آیت ا... قمی شدند و از آنجا نیز پیکر شهید را به منزل آیت ا... شیرازی بردند و تا شب در منزل ایشان نگهداری کردند تا اینکه ساعت هشت  همان شب، پیکر شهیدحنایی را برای مراسم تدفین به بهشت رضا (ع) بردند.

شبانه او را غسل دادند و مراسم تدفین را به سرعت برگزار کردند تا نیرو‌های رژیم نتوانند مزاحمتی ایجاد کنند. شاید سن وسال دار‌های مشهد آن روز را به خاطر بیاورند که چه جمعیتی برای تشییع پیکر این شهید شجاع در آن شب سرد و بارانی آمده بودند و در پایان مراسم، در جاده بهشت رضا (ع) ترافیک شده بود.

دکتر جعفر حنایی، فرزند شهیدمحمدعلی حنایی، حال وهوای آن روز پراسترس را این گونه روایت می‌کند: «پدر معمولا هرجا می‌رفت، ساعت دو بعدازظهر در منزل بود، اما آن روز دیر کرده بود و همین موضوع نگرانی ما را بیشتر کرد. به علت شلیک گلوله به سر پدرم، صورت ایشان به شدت آسیب دیده بود و برادرم که خودش در تظاهرات حضور داشت، از روی انگشتر پدرم توانست ایشان را شناسایی کند.

حدود ساعت سه بعدازظهر برادرم به منزل آمد و برای اینکه مقدمات گفتن خبر شهادت پدر را آماده کند، ابتدا گفت: «بابا مجروح شده است.» گفتن همین جمله مادرم را منقلب کرد و وقتی پرسیدند که او را کجا برده اند، پاسخ داد: «نمی دانم؛ فقط ایشان را از معرکه خارج کردند.» هم زمان با شنیدن این خبر، مادرم به بیمارستان امام رضا (ع) و قائم (عج) رفت تا شاید بتواند خبری از پدرم به دست بیاورد، درحالی که پدر شهید شده بود و بعدا این خبر را به مادرم دادند.

آن زمان من هشت ساله بودم و معمولا همراه پدرم در بیشتر راهپیمایی‌ها حضور داشتم. در آن روز من و مادرم برخورد کوتاهی با ایشان در خانه مادربزرگم داشتیم و بعد‌ها مادرم تعریف می‌کرد که آن روز پدرم گفته بود: «جعفر را با خودت ببر. بهتر است در تظاهرات امروز حضور نداشته باشد.» گویی به پدرم الهام شده بود که قرار است آن روز به شهادت برسد.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->